مطالب آموزنده

 

یک شب ماری در نجاری، بدنش به اره ای گير کرد و كمي زخم شد. خيلي عصبانی شد، اره را گاز گرفت که سبب خونريزی دهانش شد و برای دفاع از خود شدیدا حمله کرد. بدنش را به دور اره پيچاند و هي فشار داد. صبح كه نجار به کارگاه آمد روي ميز بجای اره، لاشۀ ماری زخم آلود ديد كه فقط و فقط بخاطر خشم زياد مرده است. ما در لحظۀ خشم میخواهیم به ديگران صدمه بزنیم ولی بجز خودمان كس ديگری را نرنجانده ايم و موقعی اين را درك میکنیم كه خيلي دير شده.

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.